تحویل سال این انقلاب زیبای بهاری همیشه اضطراب عجیبی به جان آدمی میاندازد. احساسی نزدیک ۱۰ سالیست همیشه این لحظات با من است حس دوستداشتنی انقلابی در درون! چند ساعت، کمتر حتی؛ خیلی کمتر از آن که ساعت خطابش کرد مانده تا نود و سخت را بسپاریم به تاریخ به گنجینه خاطرات و نهایت چند یادگاری برداریم برای سال جدید مهمترینشان هم نام و نشان سردار خواهد بود. قبلتر این موقعها، مینشستم به حساب و کتاب به اینکه چه کردم و چه باید کنم گرچه بسیاریش زمین ماند ولی به
اشتراک گذاری در تلگرام
قول و قرارم با خودم تا آخر دانشجویی بود تعریفی که تو بیو هم نوشته بودم حالا جدی جدی داره تموم میشه فقط مونده یه پایان نامه که اگر جمع بشه داستان پر قصه دانشجویی ما هم تموم شده! چه روزهایی. چه شب هایی! ما خوابگاهی نبودیم ولی شاید چند برابر خوابگاهی ها خاطره داریم شکر خدا که گذشت با همه خوشیها و ناخوشیها تشکیلات دانشجویی یه طعم دیگه داره اعصاب خوردیاش، سردردهاش، دعواهاش، اصلا همه اش و کاش تموم نمیشد.
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت